makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

نظری بر یاداشت : از شنبه های«حرف» تا جمعه های «عمل» روشنفکران

 قسمت دوم و پایانی : از شنبه های«حرف» تا جمعه های «عمل» روشنفکران بلوچ راه بسیار هست.

.........7- در بحث تغییرات و تحولات اجتماعی دو مقوله خیلی مهم هستند.مقوله اول : ساختارها و تغییرات اجتماعی و مقوله دوم: نخبگان و تغییرات اجتماعی است . ساختارهای قوم بلوچ چگونه است؟ آیا این ساختارها در ذات خود پذیرای تحول و تغییر هستند ؟ آیا نخبگان و روشنفکران در این ساختارها توانایی تغییر و تحول را دارند ؟ بگذریم از بحث های بسیار مهم مانند اینکه چرا تغییر؟ و تغییر برای رسیدن به کدامین هدف و باز ابزارهای ایجاد تغییر چیست و کدام است؟ و از همه مهمتر با ساختاری مهم بنام دولت چگونه کار کرد؟

اما اگر نگاهی بیندازیم به ساختارهای قوم بلوچ در همان نگاه اول متوجه می شویم که ساختارها چه قدر خشک و غیر قابل انعطافند . اصلا" یک روشنفکر در مواجهه با پدیده ای بنام " طایفه و سلسله مراتب آن " که به اعتقاد همه مانع تحول و تغییر و توسعه استان چه ابزارهایی در اختیار دارد؟


درست است که تغییر گرایان و تحول گرایان بلوچ گاهی در بیان و رفتار خویش متصلب و سخت می شوند اما واقعیت این است که آنقدر ساختارها با مجموع نگرش ها و هنجارهای حاکم در استان ما ایستا و متعصبانه دوام یافته اند که این بر رفتار روشنفکران هم اثر گذاشته است. و مجموع این مسائل است که پذیرش حرفهای نخبگان و تغییر گرایان را در نزد توده مردم سخت کرده است.

8- با این سنت های سفت و سخت آیا مدرنیته می تواند خود را بقبولاند؟ آیا گذار از سنت به مدرنیته اتفاق می افتد؟ یا جامعه در سنتها در جا می زند؟ آیا نخبگان و روشنفکران می توانند عامل گذار به سمت مدرنیته باشند؟ آیا عقلانی شدن ، عرفی شدن و.... که با گذز از جمع گرایی به فرد گرایی ، قبیله گرایی به فردگرایی ، ترویج علم و ارزشهای علمی ، شهر گرایی و صنعت گرایی است؛ در استان ما اتفاق می افتد؟

من هم با بلوچزهی معتقدم که می شود جامعه را به سمت مدرنیته هدایت کرد و اندیشه های نو و افکار عمومی منعطف را نیز با خود همراه خواهد ساخت اما کار ما خیلی سخت است.

9-یکی از اشارات خوب بلوچزهی اشاره به متاثر بودن روشنفکری بلوچ از جریانات روشنفکری کشوری است که ممکن است در بسیاری از موارد سنخیتی با حال و هوای فرهنگی ما نداشته باشد. چندی قبل هم در جریانات بحث با رازگو اشاراتی به روشنفکری تقلیدی داشتم. نکته بسیار مهمی که الان می خواهم طرح کنم ناظر بر این مساله است که ما باید حتی جریانات سیاسی بومی خودمان را که به بهترین وجه مطالباتمان را برآورده سازند را بوجود بیاوریم . جریاناتی که نه الزاما" خیلی با جریان اصلاح طلبی در سطح ملی احساس نزدیکی دارد و نه خیلی از اصولگرایی حاکم دور است . جریان سیاسی مستقل با ماهیت و خاص خود که در آن تمام ایده آل های استان و قوم بلوچ دیده شوند ، جریانی که به یک تعبیر به توسعه همه جانبه استان کمک کند و در آن با ارزشهای جهانشمول مانند دموکراسی ، آزادی ، همزیستی مسالمت آمیز با دیگر اقوام و .... منطبق باشد.

10- به این جمله بلوچزهی دقت کنید:

"در فرهنگ ما ایرانی ها همیشه کار جمعی و گروهی چندان استعداد موفقیت نداشته شاید به همین دلیل باشد که ظرفیت ها و استعدادها هیچ وقت مجال جمع شدن در کنار هم نیافته تا نقد از درون خود را بطور اساسی پیش ببرند تا طرحی نور در اندازند و جامعه سنتگرا را به سمت تجدد سوق دهند"

واقعیت این است که همانطور که بلوچزهی اشاره داشته کار گروهی در کشور ما هنوز نهادینه نشده است. البته در استان ما نوعی از کار گروهی را داریم که بر مبنای قبیله است کافی است به ادارات استان سر بزنید باندهای قومی فعال در آن را ببینید. که ای کاش این نوع کار گروهی را هم نمی داشتیم.

اگر ما می خواهیم گفتمان روشنفکری توسعه گرا را در جامعه تسری بدهیم کار گروهی در تمام زمینه ها یک الویت است . البته این کار گروهی باید بر اساس اهدافی باشد که در سطور قبلی به آن پرداخته شد.

«نقد از درون» که استارت آن در فضای مجازی استان زده شده است هر چند مخالفان جدی دارد و خیلی ها توجیه می آورند که در حال حاضر " مصلحت" نیست اما من اعتقاد جدی دارم که هرچند خیلی ها سوء استفاده خواهند کرد اما نقد از درون یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

11- البته من در عملگرا نبودن روشنفکران بلوچ یک مقدار حرف دارم. در جریان بحث های مطرح شده در وبلاگ اینجانب و خیلی وبلاگهای دیگر نظیر رازگو بلوچ و روزدرا خیلی ها بر عمل تاکید داشتند در همان موقع نظر عبدالواحد برهانی جالب بود که که نوشته بود یکی طرح مساله می کندو دیگری در جامعه طرح می کند . و باز بایجاد گفتمان آن و پذیرش آن توسط افکار عمومی خود بخود تغییرات بوجود می آید. البته از این نکته نباید غافل شد که رطب خورده نمی تواند خوردن رطب را منع کند. روشنفکران ما هم باید به آنچه می گویند اعتقاد داشته باشند نه اینکه به قول بلوچزهی بین حرف و عمل آنها فاصله باشد.

11- خوشحال شدم که نوشته آقای بلوچزهی را دیدم امیدوارم فضای نقد و تحلیل روز بروز بیشتر شود.

 

نویسنده: یاسر کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد