در اسلام حتی غیر مسلمانان نیز میتوانند طی شرایطی خاص ضمن مشارکت در مسائل عمومی جامعه از حقوق اجتماعی خود بهرهمند شوند و سهم خویش را در وفاق و همبستگی ملی و پیشبرد آرمانها و اهداف ملی، دوشادوش هموطنان مسلمان خود، ایفا نمایند و طی یک معاهده دو جانبه با مسلمانان یک ملت واحد را تشکیل دهند. این معاهده در فقه اسلامی با عنوان «معاهده ذمه» شناخته شده و در منابع معتبر فقهی جزئیات کامل آن با تفصیل آمده است. نمونه بارز این معاهده، پیمان مشترکی بود که پیامبر اعظم(ص) در بدو ورود به مدینه میان مسلمانان و یهودیان ساکن مدینه منعقد ساختند و هسته اولیه جامعه اسلامی را پیریزی کردند. اصولاً یکی از معجزههای شگفت فرهنگ اسلامی این بود که توانست در محیط جاهلی و مملو از تعصّبات شدید قومی و قبیلهای عربستان، سید قریشی را در کنار برده حبشی بنشاند و «صُهیب رومی» را با «سلمان فارسی» در یک صف قرار دهد و حصارهای عصبیت نژادی و زبانی را آنچنان در هم بشکند و فرو ریزد که جمله تاریخی «سلمانُ مِنّا أهل البیت» مصداق عینی پیدا کند. و مسلمانان از نژادها، اقوام و ملیتهای مختلف در زیر آبشار زلال و با طراوت فرهنگ اسلامی بتوانند نشانههای شوم و نکبتبار «نخوت جاهلیت» و تفاخر به آن را از خود بزدایند. و به طور کلی بر روی معیارهای قومی، قبیلهای، نژادی، زبانی و سرزمینی خط بطلان بکشند و قیاس خود با دیگران را براساس چنین معیارهایی، باطل و حرام بشمارند و حمیّت و عصبیّت را از نشانههای فرهنگ شیطانی دانسته، خود را از نکبت آن بری سازند.
اصول بنیادین اسلام برای تنظیم روابط داخلی و بینالمللی آیین مقدس اسلام برای تنظیم روابط اقوام و گروههای مختلف جامعه اسلامی اصولی را مقرر فرموده است که براساس آنها دولتمردان مسلمان میتوانند ضمن مراعات مصالح عمومی اسلام و جامعه اسلامی حقوق مشروع فردی، اجتماعی و گروهی ملتهای تابع حاکمیت اسلامی را به طور دقیق و همه جانبه مراعات کنند و به همین ترتیب روابط بینالمللی خود را نیز با سایر ملتهای غیر اسلامی به گونهای تنظیم کنند که با حفظ عزت و اقتدار اسلامی خود بتوانند براساس مصالح عمومی مسلمانان از کیان اسلامی خود دفاع نموده، اهداف و آرمانهای اسلامی را محقق سازند. در ادامه برخی از مهمترین این اصول را به اختصار برمیشماریم:واگراییهای قومی، تهدید بالقوه امنیت ملی در جهان امروز، ایالات متحده امریکا به مثابه بزرگترین قدرت استکباری و تنها ابرقدرت نظامی باقیمانده از نظام دو قطبی سابق مطرح میباشد. این کشور نه تنها امروز بلکه، در تمام سالهای پس از جنگ جهانی دوم، کنترل جهان و اِعمال سلطه بلامنازع نظام سرمایهداری بر جهان را هدف خود قرار داده است. استفاده از قوّه قهریه، برافروختن آتش جنگهای داخلی و منطقهای، سازماندهی کودتاهای نظامی وانقلابهای مخملین، تغییر رژیمها و سرکوبی نهضتهای مردمی و دامن زدن به انواع واگراییهای قومی، نژادی، زبانی، سیاسی و مذهبی نیز ابزارهای مؤثر و کارآمد تحقق این هدف شیطانی بودهاند. در همان روزهای آغازین پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۲ میلادی، «پل ولفو ویتس»، طراح و استراتژیست معروف نومحافظهکاران در زمان بوش پدر و معاون وزیر دفاع در دولت بوش پسر و رئیس کنونی بانک جهانی، هدفهای راهبردی امریکا و ابزار تحقق آن را این گونه بیان کرده بود: «ایالات متحده امریکا باید نظم نوین جهانی را بر پا و رهبری کند. و برای محافظت از آن نیز باید به رقبای بالقوه خود تفهیم کند که حتی هوس رقابت با امریکا و ایفای نقش بزرگترِ منطقهای یا جهانی را در سر نپرورانند... برای رسیدن به چنین هدفی، تجدید حیات نظامی امریکا بسیار ضروری خواهد بود.» علاوه بر این، این موضوع بارها و بارها از سوی استراتژیستهای امریکایی از کیسینجر و برژینسکی تا مایکل لدین و دیگران تکرار شده و رسانههای گروهی بینالمللی نیز آن را با وضوح و شفافیت منتشر کردهاند. باید به خاطر داشته باشیم که دولتهای استمعاری انگلیس و امریکا توسط ایادی خودفروخته خود مانند رضا شاه پهلوی و فرزند مخلوعش محمدرضا شاه، برای پیشبرد اهداف مدرنیسم در ایران، سیاست دولت واحد، ملت واحد و فرهنگ واحد را پیگیری میکردند. بدین منظور، با اعمال انواع تبعیضها و ستمهای فرهنگی به اقوام غیر فارس زبان، میکوشیدند زمینههای تضعیف و نابودی سایر فرهنگهای اصیل اقوام ایرانی را فراهم آورند. بنابراین، در صورتی که در برنامههای کلان توسعه توازنهای منطقهای، قومی و زبانی رعایت نشود، بیم آن میرود که دستهای اهریمنی و شیطانی عوامل استکبار جهانی باز هم بتوانند زمینههای انواع واگراییها را فراهم کنند؛ زیرا چنانکه پیشتر نیز یادآوری شد، برانگیختن اختلافات قومی و مذهبی یکی از مؤلفهها قطعی و ثابت سیاست امریکا در مورد ایران است. بمبگذاریهای مشکوک و متعاقب آن اعلام موجودیت گروهکی به نام «الأهوازیه» در خوزستان، برخوردهای قومی در سیستان و بلوچستان در منطقه تاسوکی در جاده زابل ـ زاهدان در اسفند ماه ۱۳۸۴ و اعلام موجودیت گروه «جندالله»، حادثه قتل عام بیرحمانه و فجیع مسافران بیدفاع در مسیر جاده بم ـ کرمان در اردیبهشت ۱۳۸۵ توسط گروه خلق الساعه دیگری به نام «فدائیان اسلام» و انتشار کاریکاتور موهن در روزنامه دولتی ایران ـ که همچنان توسط افراطیون به اصطلاح اصلاحطلب اداره میشد ـ به فاصله یک هفته پس از حادثه جاده بم ـ کرمان و موج اعتراضات سازمان یافته و مشکوک و تحرکات مشکوکتر و افراطی گروههای جداییطلب قومی در آذربایجان و حمایتهایی که از ورای مرزها از این تحرکات به عمل میآمد و اعلام موجودیت «جبهه آذربایجان جنوبی»، همه و همه در راستای همین سیاست راهبردی امریکا در برابر ایران ارزیابی و تحلیل میشود. علاوه بر سیاستهای استکباری امریکا در برابر ایران و استفاده از اهرم واگراییهای قومی و مذهبی، امروزه با پدیدههای تهدیدآمیز دیگری نیز در عرصه ارتباطات میان فرهنگی مواجهایم؛ زیرا بر اثر پیشرفتهای خارقالعاده فناوری ارتباطات و اطلاعات (ICT) و توسعه انواع مجاری ارتباطی مانند تلویزیونهای ماهوارهای، اینترنت، پست الکترونیکی و... جوامع پراکنده جغرافیایی و سنتی گذشته، در اثر توسعه ارتباطات میان فرهنگی، دارای فرهنگ مشترکی میشوند که ظهور پدیده جدیدی به نام «جوامع قومی مجازی» (Virtual ethnic communities) را در پی خواهد داشت. پدیدههای جدیدی مانند «تلویزیون تعاملی» (Interactive-TV) که ترکیبی از گیرنده تلویزیونی و رایانه است، میتواند حجم انبوهی از پیام، امکان گزینش و کوتاهتر شدن زمان دریافت اطلاعات فرهنگی را در اختیار قرار دهد. همچنین، پیشرفتهای قابل پیشبینی و روندهای جاری پیش رو در زمینه تحولات (ICT) میتواند شبکههای تلویزیونی تعاملی را وارد شبکه جهانی وب (world wide web) نماید. در این صورت، به جای تلویزیون تعاملی، با پدیده پیچیدهتر و تأثیرگذارتری به نام «تلویزیون جهانگستر» (T.V.Web) مواجه خواهیم بود که مجموعه کمنظیری از ارتباطات دو سویه و افقی را فراهم خواهد ساخت و هر فردی قادر خواهد بود تنها با داشتن یک دوربین کوچک دیجیتال، هر نوع صدا و تصویر متحرک را در کوتاهترین زمان ممکن به هر نقطه جهان انتقال دهد. نتیجه حاصل سخن آن که؛ اوّلاً کارگزاران متعهد و دلسوز نظام باید با درایت و تیزبینی و با توجه به اصولی که برخی از آنها در این مقاله به اجمال و اختصار بیان گردید در تنظیم روابط داخلی و تقویت بنیانهای فرهنگی اقوام و قومیتهای ایرانی و ارتباطات سالم و سازنده میان فرهنگی آنان کوشا بوده با هر نوع تحرکات مشکوک و تفرقهافکنانه، با صلابت و قاطعیت برخورد کنند. ثانیاً به همه فرهیختگان و نخبگانِ میهندوست اقوام و قومیتهای اصیل ایرانی باید یادآور شد که مراقب دستهای پیدا و پنهان شیطان و ایادی خودفروخته آنان باشند تا به جای طرح معقول و منطقی خواستههای مشروع و به حق خود، در دام دسیسهها و فریبکاریهای دشمنان قسم خورده ایران و مخالفان کینهتوز عزت و افتخار ایرانی نیفتند. پینوشتها:یک. اصل کرامت و شرافت ذاتی انسان؛ براساس این اصل همه انسانها به موجب انسانیت خود دارای کرامت و شرافت ذاتی بوده جان، مال، عرض و آبروی آنها باید محترم شمرده شود و اختلافات اعتباری عنصری و مادی هیچ تأثیری در این شرافت و کرامت نخواهد داشت. دو. اصل تساوی و برابری انسانها؛ برابر این اصل همه انسانها با هم برابرند و اختلافات نژادی، نوعی گروهبندی طبیعی برای شناسایی آنهاست و در بردارنده هیچ امتیاز و برتری خاصی نمیباشد. سه. اصالت صلح و دوستی؛ از نظر اسلام، تا موجبی عقلایی و منطقی برای جنگ و نزاع پیدا نشود، نباید سراغ آن رفت. صلح یک اصل است و جنگ یک استثناء. جنگ موجب ویرانی، قحطی، کشتار، آوارگی، فساد و نابودیِ دستاوردهای فرهنگ و تمدن بشری و فعالیتهای سازنده انسانها است، و خود بالأصاله فساد است و فساد نیز به هیچ وجه مورد رضایت خداوند نیست. مبتنی بر این اصل اساسی در عهدنامه مالک اشتر نیز علی(ع) تأکید میکند که هرگز صلحی را که دشمنانت پیشنهاد میدهند و رضای خداوند در آن است، رد نکن؛ زیرا، صلح مایه استراحت و تجدید قوای دفاعی است، امکان فکر و تدبیر در آرامش را برای تصمیمگیران و خطمشی گذاران فراهم میسازد و امنیت عمومی شهروندان را تأمین میکند. چهار. اصل وحدت و همبستگی امت اسلامی؛ وحدت و یکپارچگی امت اسلامی یک اصل اساسی الهی و مورد تأکید قرآن کریم است. از نظر قرآن کریم، گروهگرایی، تفرقه و نفاقافکنی و ایجاد جدایی میان مردم و دستهبندیهای جعلی سیاسی، قومی و نژادی که انسانها و مسلمانان را در برابر یکدیگر قرار میدهد، از ویژگیها و خصلتهای فرعون و نظام فرعونی است. براساس اندیشه ناب اسلامی، مسلمانان همه در حکم یک «امت واحده» هستند و علاوه بر عقیده، آرمان و نظام ارزشی واحد و مشترک اسلامی، در یک ائتلاف و اتحاد عاطفی یعنی برادری مؤمنان همبستگی مسلمانان و یکپارچگی جهان اسلام به شکل بدیع و بینظیری محقق میشود. پنجم. اصل مشروعیت الهی در تنظیم قوانین و مقررات اجتماعی؛ در بینش اسلامی هیچ حاکمیتی جز حاکمیت الله مشروع و قابل اطاعت نیست. هر حاکمیتی تنها با عیار الهی مشروعیت پیدا میکند و چنانچه اندک انحرافی از موازین الهی در آن مشاهده شود، مشروعیت و وجاهت قانونی خود را از دست خواهد داد. بنابراین در جامعه ایمانی و اسلامی، هر قانونی چون در چارچوب حدود الهی تنظیم شده نه تنها مشروع است بلکه به لحاظ شرعی و اعتقادی تکلیفآور بوده لازم الأتباع خواهد بود و در این صورت هیچ کس با هیچ مقام و منصب و با هیچ اصل و نسب حق تخطی از قوانین جامعه اسلامی را نخواهد داشت. شش. اصل احترام به آداب و سنن نیکوی قومی؛ اسلام علیرغم تفاوتهای ظاهری ملی و اقلیمی و تاریخی، همه انسانها را واجد فطرت واحد توحیدی و الهی میداند که به انسانیت و فرهنگ انسانی وحدت و یگانگی میبخشد. ولی در عین حال آنان را از حفظ میراثهای مفید و سازنده و گرانبهای فرهنگی و تمدنی خود نیز بازنمیدارد. بر این اساس، خرده فرهنگهای قومی موجود در چارچوب باورها و ارزشهای اصلی و اساسی نظام جامع فرهنگی اسلام محترم بوده و مسئولان نظام اسلامی حق ندارند در سیاستگذاریهای فرهنگی خود موجبات تضعیف و یا نابودی آنها را فراهم سازند. هفت. اصل تعهد و مسئولیتپذیری الهی؛ در بینش اسلامی، انسان از یک سو آزاد است و مختار و از سوی دیگر مکلف است و مسئول. آزاد و مختار است، به این معنا که میتواند راه سعادت و یا شقاوت را با اختیار برگزیند و در این صورت باید پیامدهای ناشی از انتخاب خود را نیز بپذیرد. او میتواند نسبت به هدایتهای الهی شاکر و پذیرا یا سرکش و ناسپاس باشد. امّا در برابر سرنوشت و اعمال خود، سرنوشت دیگران و امانت الهی مسئول و پاسخگو خواهد بود. آزادی و اختیار انسان به هیچ وجه از مسئولیتهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و انسانی او نمیکاهد. بنابراین آحاد جامعه اسلامی نسبت به تأمین آزادی، استقلال و امنیت خود و جامعه خود مسئولیت دارند و برای ساختن و آبادانی آن باید با قوت و اقتدار پای در عرصه تلاش و فعالیت گذارند و زمینههای توسعه همه جانبه و عزتمند کشور اسلامی را فراهم سازند. هشت. اصل مشارکت عمومی؛ برابر این اصل، از یکسو دولتمردان و مسئولان نظام اسلامی موظف و مکلفاند که از استبداد و خودکامگی و خودرأیی بپرهیزند و آحاد افراد جامعه را در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری مشارکت دهند و زمینههای حضور فعال و سازنده همه اقشار و طبقات و اقوام و قومیتها را در عرصههای مختلف اجتماعی فراهم سازند، و از سوی دیگر بر تک تک مسلمانان فرض و واجب است که نسبت به سرنوشت خود و جامعه خود بیتفاوت نباشند و از ارائه مشاورههای مفید و سازنده دریغ نورزند و با انتقادهای صالحانه و مصلحانه خود بسترهای لازم را برای اصلاح هر چه بیشتر و بهتر امور فراهم سازند. دو اصل اساسی مشاوره و امر به معروف و نهی از منکر از یک سو مشارکت عمومی اعضای جامعه اسلامی را گوشزد میکند و از سوی دیگر با برقراری نظام جامع نظارت عمومی و مردمی مانع خیرهسری و انحراف صاحبمنصبان دولتی میشود. نه. اصل عزت و اقتدار اسلامی؛ برابر این اصل، جامعه اسلامی باید از هر جهت در استقلال کامل قرار گیرد و هیچ نوع وابستگی و ارتباطی که حاکی از نوعی سلطه و استیلای بیگانگان بر سرنوشت و امور جامعه اسلامی باشد، در روابط بینالمللی دولت اسلامی وجود نداشته باشد. گروههای سیاسی، اجتماعی، قومی و قبیلهای به هیچ عنوان حق ندارند در فرایند فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی خود به گونهای عمل کنند که مایههای دخالت و استیلای بیگانگان در امور جامعه اسلامی فراهم شود. گروههایی که دست دوستی به کفار و بیگانگان میدهند، بواقع خود را از جرگه مسلمانان و جامعه اسلامی خارج میکنند و با زیر پا گذاشتن عزت اسلامی خود، عزت و اقتدار جامعه اسلامی را نیز مخدوش میکنند. بنابراین اصل، دولت اسلامی موظف به مراقبت کامل بر روابط خود با سایر دولتها و نیز ارتباطات پنهان و آشکار گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی و قومی است تا کوچکترین خدشهای به عزت و اقتدار جامعه اسلامی وارد نشود. بر این اساس، در جامعه اسلامی رأفت و مهربانی نسبت به آحاد مسلمانان و مؤمنان و نیروهای اجتماعیِ خودی و شدت و سختگیری نسبت به بیگانگان و مطامع نامشروع آنها و تبری و دوری از دسیسهها و مکائد شیطانی آنان، از جمله اصول و ارزشهای ثابت و لایتغیری هستند که همه فعالان عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و... باید با کمال دقت و ظرافت نسبت به آنها پایبند و متعهد باشند. علاوه بر اصول یاد شده که به منظور رعایت اصل اختصار به اجمال مورد اشاره و بررسی قرار گرفت، اصول معتبر و مترقی دیگری نیز وجود دارد که در فرهنگ و آموزههای الهی اسلام مورد عنایت و تأکید قرار گرفته و در صورت مراعات آنها ـ چه از سوی کارگزاران نظام اسلامی و چه از سوی آحاد اعضای جامعه اسلامی ـ روابط داخلی و خارجی مسلمانان به نحو مطلوبی تنظیم و کلیه حقوق مشروع و قانونی قومیتها و گروهها و اقشار اجتماعی تأمین میشود، ضمن آنکه مصالح عمومی و منافع جامعه اسلامی نیز در حد اعلای خود مراعات میگردد. ملاحظه میشود که تنظیم روابط داخلی و خارجی در نظام اسلامی مبتنی بر اصول منطقی و حکیمانهای است که هیچ گونه تعصب جاهلانه و بیمنطق در آن راه ندارد. پیامبر عظیم الشأن اسلام هر نوع عصبیت را، از خصلتهای جاهلیت قبل از اسلام برشمرده و امیر مؤمنان علی(ع) نیز توصیه میکند که اگر لامحاله ناگزیر از داشتن تعصب هستید، برای یاری حق و استمداد درماندگان و نیازمندان تعصب داشته باشید نه برای قومیت و نژاد و زبان و سایر عناصر اعتباری مادی و غیر الهی و غیر حقیقی خود.
نویسنده: محمدرضا احمدی